من و زمان با هم قرار گذاشتیم که نه او از من سبقت گیرد و نه من از او فرار کنم
گاه که به گذشته فکر میکنم میبینم زمان زیر قولمان زده و بی انکه بیایم رفته است نمیدانم من سر گرم بازیهای کودکانه ام بوده ام یا به انچه زمان برایم می خواست راضی نبودم.....گاه سر لجبازی با زمان مینشستم..
اما هنوز هم من و زمان بر سر قول خویش هستیم هر سال او از سر تولدم میگذرد و باز دویدن مان شروع میشود ومن چه خوشحال میشوم که دوباره باید از سر شروع کنم که دوباره هستم
و من امروز دوباره به این فکر میکنم که این بار از کدام جاده سفرم را اغاز کنم ..وایا دوباره از سر نقطه اغاز را میبینم... سال دیگر زمان را چگونه توصیف میکنم.......
تولدم مبارک!
مبارکه!
یک ماه و اندی از من کوچیکتری!
تولدت مبارک خانوم....
تولدت مبارک ؛خواهشا جاده مستقیم را برای سفر انتخاب کن! آفرین!!