یادم میاد زمانی که کنکوری بودم دچار سرما خوردگی شدیدی شدم واسه اینکه وقتم خیلی ارزش داشت به نزدبکترین مطب پزشکی که نزیدیک خونه بود با مامان رفتم.مریضی نداشت ..یه خانم دکتر جوانی بودکه فکد کیکنم تازه طرحش تموم شده بود...شرح حالی گرفت وبعد هم نبض منو گرفت و گفت:استرس داری؟ توضیح دادم که اره کنکور دارم.مامان هم اضافه کرد که فقط پزشکی میخواد.خانم دکتر جوان لبخندی زد وگفت اینم رشته شدبرو یه رشته هنری موسیقی.یه رشته که زندکی کنی.من اون روز ارزوم بود که یه نفر بشم مثه خانم دکتر ا ز اون زمان حالا ۷ ساله که میگذره من هم شدم یه خانم دکتر. حالا میفهمم که اون روز چی میگفت.میفهمم که اونم خیلی وقتها تا صبح بیداری کشیده بود.با همه امتحانها دست وپنجه نرم کرده بود.طرح رفته بود ته دارغوز اباد.... خیلی از عیدها ر ا کشیک داده بود وحالا تنها مریضش من بودم که تازه همه میگفتن عمومیه.مثه اینکه مدرکش را از تو ی جوب پیدا کرده. واما من که حالا دوباره ارزو دارم رزیدنتی قبول بشم...ولی حالا که یه پزشک طرحی بی طرحم .ساده ساده.در انتظار اینکه چه جوری طراحی بشم....
یعنی شما خونتون ته دارغوز آباده....چه جالب
نخیر طرحمون مثل شما ته دارغوز اباده ودرست بخون
سلام مرسی که به من سر زدین. در مورد لینک هم خیلی ممنونم، افتخار میدید:)
راس میگی...
تو این مملکت آدم کلا بیخیال درس شه و ببوسه بذاره کنار از همون اول انگار بهتره...
اخی از ته دل نوشتی!!لین نیز بگذرد!!
چه جالب حرف دل خیلیها بود....من هم در حال طراحی ام= گذراندن طرح...
در مورد لینک موجب افتخار بنده است...راستی من اون پایین مایینای تهرانه طرحم البته اول جنوب کشور بودم بعد از ۳ ماه اومدم جنوب شهر!
آخ که چه پزشک حکیمی بوده!!
حالا راستی راستی شما خودت هیچ هنری بلدی؟ اصلا کاری از دستت بر می آد؟ از رقص و آواز گرفته تا سه تار و پیانو؟
ایشالا طرحتو یه جای خوب میری . بعد هم رزیدنتی میری پوست تهران . همونطوری که آرزوشو داری .