داخلی

داخلی

گاهی اوقات هجوم زندگی اینقدر حجیم میشه که دیگه فرصتی برای نوشتن نمیمونه ونه حسی برای نگاشتن

دوران اینترنی را با داخلی شروع کردم هرچند به سنگینی معروف بود ولی به توصیه بعضی ها داخلی رفتم

اوایل اون کشیکهای خفنش با اون شرح حالهای طوماریش و تازه بغد از اون همه دردسراش مرنینگ دادنش و حال گیری اساتید گرامی  حسابی حال من  یکی را گرفته بود از اینها گذشته  رزیدنتهای محترم که هر اتندی به اون ا گیر میداد واسه ما کشیک اضافی می ذاشتند من باب تخلیه روحی!!!!!!!!!!

و۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

وحالا ۲ هفته دیگه بیشتر تا پایان داخلی بیشتر نمونده ومن که این همه غرغر میکردم به استرس هاش به شبهای پر خاطرش به رزیدنتهای باظرفیتش.به خرابکاریهامون و هماهنگی با رزیدنتهاش عادت کردم

حتی دلم برای خانم دکتر ر-که همیشه به من متلک مینداخت تنگ میشه.برای دکتر ق با اون جنرال بازیهاش واز همه بیشتر برای دکتر ه-ر-که همه امید من برای مرنینگ بود با اون همه کشیکهای پر خاطره

یکی از صمیمی ترین دوستام منتقل شد اصفهان.تنهاییهام تنهاتر شد

ساعت ۶ بلیط دارم...تمام تلاشم را میکنم برگردم...اخه یه نفرحواسم را پرت کرد

نمیدونم چشم بر راهی دارم.؟

سفر طولانیم تموم شد اره .فردا بازهم کشیک.