بر بادرفته

 

نمی دانم داستان اسکارلت چه موقع می خواهد تمام شود.هنوز هم همان دخترانه نا ارام

همیشگی. بر باد رفته اگر چه به عقیده بعضی ها یک داستان عوام پسندو سر گرم کننده است

ولی پر است از حرفهایی که متعلق به روح دخترانه ای است که هرگز بعد از قرنها هم ساده و

یکنواخت نمیشود.دخترانه نا ارامی که به زن بودن میرسد و ارامشی که نمداند چرا به ان نمیرسد

عشقی که معلوم نیست ریشه در خودخواهیهایش دارد یا اسیر احساسات کودکانهاش هست.

نمی توانم بر او خرده بگیرم که چرا اشلی همه بهانه های او برای هر نداشتنی بود. که هنوز بعد از

سالها  هنوز همچنان مثل اسکارلت مقاومت میکنم. اسکارلت ستاره بر باد رفته که با همه دنیا

مسابقه میدهد و هنوز نمیداند که از این همه تلاش چه می خواهد ولی مداند زمین مهمترین

چیزهای زندگیش هست وعشقی که نمیداند متعلق به کیست.

این روزها عجیب میگذرد .فردا روز دیگریست.