عشق قوها

 

باور اینکه داستان قشنگ قوها خیلی وقت تموم شده سخته

این روزها دوست داشتن یا به منطق گره میخورد یا به سرخی جامی شبانه.دنیایی که دوست داشتنش

.عشقش فقط به فلسفه بافی میپیوندد .یا به اسارت تو. یا به سرخی جامی.

چاره ما که در این دنیای وحشت زده که با سرعت نور در حال تغییر چیه؟

یا باید خیلی منطقی و خشک به عشق جواب سر بالا بدهیم .یا به دروغ لذت ببریم یا اینکه باور کنیم فقط یک سراب است.

پس داستان عاشقانه قوها کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 5 + ارسال نظر
پسرک شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:18 ب.ظ http://2taa-adam.blogsky.com

عشق دیگه وجود نداره
همه چیز ٬ حتی عشق٬ با منطق و شرایط مالی و اعتباری گره خورده.
من به چشم خودم دیدم.

دژاوو شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ب.ظ

«برو بابا دلت خوشه» پاسخی بود که زمانه به این سوالم داد

دلم که خوش نیست

نیلوفر دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:06 ب.ظ http://royayeshirineman.blogfa.com


واقعا حقیقت رو نوشتید ...

وبلاگ منم بیاید ممنون میشم ...

پری دریا دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:10 ب.ظ

راستی روز پزشک مبارک و پیشاپیش روز منم مبارک .
کسی که اومد پزشکی باید دور عشق و..... را خط بکشه زیاد خودت را خسته نکن .

سپیده دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ب.ظ http://gomshodegan.blogsky.com

دقیقا درست گفتی...
این روزها تنها چیزی که مهم نیست دوست داشتنه. دوست میدارند با منطق و محاسبه و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد