............

 

نمیدانستم که عشقم را در هاون میکوفتم

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ب.ظ

وای یعنی تو هم....؟؟؟
باورم نمی ‌شه...
هم جالبه هم عجیب....
....
چی بگم....

فرشاد جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:52 ق.ظ http://jadoyehkial.blogfa.com

سلام
متن زیبای وبلاگتان را خواندم
بسیارزیبا بود
:::::::::::::::::::::::::::::::::::
روزای خالی از درنگ
کجا میرید با این شتاب؟
نگاه کنید به این روزا
از پشت چهره نقاب
نگاه کنید که این روزا
پنجره ها بسته شده
ازتکرار بی کسیها
دل تو سینه خسته شده
نگاه کنید زندگیمون
پر شده از مکر و دروغ
بازم دلو فریب میدیم
،تو این روزای بی فروغ
تو آسمونا می شماریم
ستاره های مرده رو
به هم دیگه قرض نمیدیم،
بذرگلای خنده رو
دقیقه ها رومی شماریم
تا بشه روز تازه ای
باز دل عاشقم شکست،
چه اتفاق ساده ای
فقط میگن مسافری
تو این روزای پر شتاب
جاده هارو طی می کنی
تا می رسی به یه سراب
آرزوهات یکی یکی
جلوی اون چشات میان
تو ذهن تو نقش می گیره
صدتا سوال بی جواب
واسه همه آرزوهات
با ناله تو اشک می ریزی
تازه حالا حس می کنی
چقدر غریب وبی کسی
زندگی رو حالا بفهم
روزای سخت وپر ملال
دوباره دست تکون بده
برای رویای محال
:::::::::::::::::::::::
امیدوارم همه روزهای زندگیتان سبز باشد
منتظر حضور گرمتان هستم
به این وبلاگم هم سر بزنید
http://silence-solitude.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد