طرح

به قول یکی از همکاران اسمش طرحه ذاتش گذره....ولی اولش میخوای بگی گیر نده  بعد کمکم حول برت میداره که نکته دیر بشه یاد رزیدنتی میافتی وخلاصه میبینی نه اون جوری هم که دوست داری نمیشه خوش بود واسه همین بود که تصمیم گرفتم  برم یکی از این مناطق سه پنجم را یه بذبسی بکنم واسه همین عازم جنوب شدم یر فرودگاه همه عربی حرف میزدن و تازه موسیقی داخل تاکسی هم یه اهمگ شاد عربی بودواما هوا این موقع از سال خوب بود ونشون دهنده اینکه تابستان چه پوستی از ادم میکنه مرکز بهداشت اونجا ار ما استقبال گرمی کرد این منطقه یکی از روستاهای قطب اقتصادی کشور بودولی در نهایت تاسف باید بگم مردم در محرومیت غوطه ور بودن فقر فرهنگی وبهداشتی؛ محیط با همه نداشتن هایش مرا فراری میدادونگاه مردمانش دلم را میخواند ولی بازهم خود خواهیهایم پیروز شد ومن باز گشتم



پس روزهای خوش جوانیم را چگونه با این مسئولیت سخت بگذرانم



تو بگو امروز به کدامین راه دل به دریا بزنم

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 16 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:05 ب.ظ

دوست خوبم سلام...
متنی رو که نوشته بودی خوندم ..کاش اسیر خودخواهیات نمیشدی و ....
وبلاگ جالبی داری.
منهم به تازگی یه وبلاگ کوچولو برای خودم ساختم...
خوشحالم میکنی اگه بهم سر بزنی و در صورت تمایل تبادل لینک کنیم.
پس منتظرتم دوست خوبم...
خدا نگهدار و به امید دیدار....

>>>انعکاس آب<<< شنبه 16 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:06 ب.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

یادم رفت بگم اینم آدرس وبلاگم...منتظرما!!!

ایرمان دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:39 ب.ظ http://faraneh1362.persianblog.ir

این نیز می گذرد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد