سرد نیست

 

با اینکه هوا خیلی سردتر شده ولی زندگیم خیلی گرمتر شده

به دنیای تنهاییم دارم عادت میکنم

دنیای درونم گاهی خیلی پر رنگ و نگار میشه

پر از رمز وراز میشه باید کشفش کنم

یه حس خوب که داره تلو تلو میخوره

واسه این بود که یه نفر از خواب بیدارم کرد 

هرچند که داد زد ولی خوب یه جایی باید به بعضی فکرهای ازار دهنده عبورممنوع باید داد

 

یه سرو هزار سودا

فکر کن صبحها ساعت ۷ بیمارستان باشی/در عرض این یه ماه امتحان عفونی/اعصاب داشته باشی /پره هم داشته باشی/

وسط این همه درگیری باید اضطراب فکر کردن به دیگری هم داشته باشی/ بعضیا میخوهن بشون فکر کنی بضیاهم دلت میخوادبشون فکر کنی/و حتی کسایی که دلت پر می کشه که فکر کنی بهش

خلاصه یه سر و هزار سودا داری

یه سوال چرا قصه ها اینجوری شروع می شد یه اقا گرگه یه اقا سگه یه اقا شیره در مقابل خانم طلا خورشید خانم مهتاب خانم؟

 

 

 

باز باران

باز باران

با ترانه   با گوهرهای فراوان..........

شاید تنها ترانه  کودکیم باشه که هنوز از برم

هنوز هم زندگی مثه بچگیهام

چستو چابک نرم  نازک هست ؟نمیدونم ولی این روزها کسایی میانو میرن گاه طوفان ایجاد میکنن

گاه واسم خونه های گلی میسازند گاه پر شورند مثه بارون لطیفن ولی گاهی میخوان دو پای کودکانمرا ازم بگیرند

چقدر دلم هوای بارون کرده.بارونم که میشه بعضیا گل بازی میکنن

شاید دوباره بشه شروع کرد!

باز باران!