کلئوپاترا

می دونی اخر کلئوپاترا زنی با ظاهری مظلوم ولی ظالم با یک مار خود کشی کرد. 

این بود پایان قصه ... 

 

یادداشت:این جواب یکی بود که پایان داستان را ازم خواست .ربطی به خودکشی من نداره..اخه مگه من ملکه مصرم......عجب هر کسی ازظن خود شد یار من

پزشکی ساده

یادم میاد زمانی که کنکوری بودم دچار سرما خوردگی شدیدی شدم واسه اینکه وقتم خیلی ارزش داشت به نزدبکترین مطب پزشکی که نزیدیک خونه بود با مامان رفتم.مریضی نداشت ..یه خانم دکتر جوانی بودکه فکد کیکنم تازه طرحش تموم شده بود...شرح حالی گرفت وبعد هم نبض منو گرفت و گفت:استرس داری؟ توضیح دادم که اره کنکور دارم.مامان هم اضافه کرد که فقط پزشکی میخواد.خانم دکتر جوان لبخندی زد وگفت اینم رشته شدبرو یه رشته هنری موسیقی.یه رشته که زندکی کنی.من اون روز ارزوم بود که یه نفر بشم مثه خانم دکتر ا ز اون زمان حالا ۷ ساله که میگذره من هم شدم یه خانم دکتر. حالا میفهمم که اون روز چی میگفت.میفهمم که اونم خیلی وقتها تا صبح بیداری کشیده بود.با همه امتحانها دست وپنجه نرم کرده بود.طرح رفته بود ته دارغوز اباد.... خیلی از عیدها ر ا کشیک داده بود وحالا تنها مریضش من بودم که تازه همه میگفتن عمومیه.مثه اینکه مدرکش را از تو ی جوب پیدا کرده. واما من که حالا دوباره ارزو دارم رزیدنتی قبول بشم...ولی حالا که یه پزشک طرحی بی طرحم .ساده ساده.در انتظار اینکه چه جوری طراحی بشم....

برای غزه


برای تومینویسم

برای سرزمین داده ی در بند شده ات

برای غزه رویایی در غزو شده ات

 برای زیتون چشمهای در خون نشسته ات

برای اولین لبخند کودکت که نیمه رهاشده مزه گس خون راچشید

برای تو مینویسم

برای تو که در قرن قانون جذب وحظ

از ترس کرکسان روزگار

خواب تلخ هم نمی بینی

برای انسانیت مینویسم

که زیر چکمه های لجوج جانیان جان میبازد

وچرا کسی نمی فهمد که سرزمین موعود انسانها دریای خون است

واین ننگ بر انسانیت را عصای موسی هم پاک نمی کند