-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 10:59
امتحان خوبی بود .با اینکه دیشب خیلی کم خوابیدم البته درس نمی خووندم
-
.....
دوشنبه 27 آذرماه سال 1385 08:56
حرفهای نگفته
-
هیسسسسسسسسسسسسس
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 09:42
1.دو تا معادله دارم یکیش مجهول کامل ویکیش یه معادله تک مجهولی .کدوم راحر حل میشه 2.تنهاییهام را دوست دارم ولی دلم واسه خیلی هاهم تنگ میشه 3.واسه اینکه جا نمونی باید گاهی بعضی مشکلاتت را رها کنی وبسپاری دست کاینات.باور کن 4.امروز یه نامه پستی دم در اپارتمانم بود فقط یه نامه تبلیغاتی بود. اگه net نبود زندگی لطیفتر بود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 12:30
چشمهایم را بسته ام مردمکهایم از نبودنت میترسند کاش .....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 12:29
چشمهایم را بسته ام مردمکهایم از نبودنت میترسند کاش .....
-
سپید مثه برف
یکشنبه 12 آذرماه سال 1385 12:04
صبح که از خواب بیدار شدم با یه زمین سفید پوش روبرو شدم اونم توی پاییز اونم اینجا چند روز پیش ارزوی برف کرده بودم فکر نمی کردم به این زودی بر اورده بشه نمیدونم شاید اگه همه ارزوهام مثل برف خالصانه سفید بود اوناهم خیلی زود براورده میشد پازل زندگیم به هم ریخته چند تا از قطعه هاشم گم شده حتی دیگه مدلی هم ندارم...
-
سرد نیست
سهشنبه 7 آذرماه سال 1385 10:34
با اینکه هوا خیلی سردتر شده ولی زندگیم خیلی گرمتر شده به دنیای تنهاییم دارم عادت میکنم دنیای درونم گاهی خیلی پر رنگ و نگار میشه پر از رمز وراز میشه باید کشفش کنم یه حس خوب که داره تلو تلو میخوره واسه این بود که یه نفر از خواب بیدارم کرد هرچند که داد زد ولی خوب یه جایی باید به بعضی فکرهای ازار دهنده عبورممنوع باید داد
-
یه سرو هزار سودا
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 11:18
فکر کن صبحها ساعت ۷ بیمارستان باشی/در عرض این یه ماه امتحان عفونی/اعصاب داشته باشی /پره هم داشته باشی/ وسط این همه درگیری باید اضطراب فکر کردن به دیگری هم داشته باشی/ بعضیا میخوهن بشون فکر کنی بضیاهم دلت میخوادبشون فکر کنی/و حتی کسایی که دلت پر می کشه که فکر کنی بهش خلاصه یه سر و هزار سودا داری یه سوال چرا قصه ها...
-
باز باران
شنبه 4 آذرماه سال 1385 12:12
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان.......... شاید تنها ترانه کودکیم باشه که هنوز از برم هنوز هم زندگی مثه بچگیهام چستو چابک نرم نازک هست ؟نمیدونم ولی این روزها کسایی میانو میرن گاه طوفان ایجاد میکنن گاه واسم خونه های گلی میسازند گاه پر شورند مثه بارون لطیفن ولی گاهی میخوان دو پای کودکانمرا ازم بگیرند چقدر دلم هوای...